yasna

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حجاب

12 مرداد 1399 توسط معصومه استقلال

دختر کوچولو وارد بقالی
شد و کاغذ به طرف
بقال دراز کرد و گفت ؛
مامانم گفته چیزهایی که
در این لیست نوشته رو
بهم بدی ، اینم پولش …
بقال کاغذ را گرفت و
لیست نوشته شده در
کاغذ را فراهم کرد و به
دست دختر بچه داد ، بعد
لبخندی زد و گفت ؛ چون
دختر خوبی هستی و به
حرف مادرت گوش میدی
میتونی یک مشت
شکلات به عنوان جایزه
برداری …
ولی دختر کوچولو از
جای خودش تکان نخورد
مرد بقال که احساس
کرد دختر بچه برای
بر داشتن شکلات ها
خجالت میکشه گفت ؛
” دخترم ! خجالت نکش ، بیا
جلو خودت شکلاتها را
بردار ” دخترک پاسخ داد ؛
” عمو ! نمی خوام خودم
شکلاتها را بردارم ،
نمیشه شما بهم بدین ؟”
بقال با تعجب پرسید؛
چرا دخترم ؟
مگه چه فرقی میکنه ؟
و دخترک با خنده ای
کودکانه گفت ؛ اخه مشت
شما از مشت من
بزرگتره !

خدایااااااااااااااااااااااا تو
مشتات بزرگتره
میشه از رحمت وجود و
کرمت به اندازه مشتای
خودت بهمون ببخشی
نه به اندازه مشتای کوچک ما
دعا میکنم …
برای تو …
برای خودم …
برای همه مان …
کسی چه میداند …
شاید خدا دسته جمعی
نگاهمان کرد
دعا میکنم
برای دلهایمان …
برای چشم هایمان …
برای گریه ها و
خنده هایمان …
دعا میکنم …
مهربان خدای من !!!
میدانم که تا آسمان
راهی نیست ولی تا
آسمانی شدن راه بسیار
است ، این دستهای
خالی به سوی تو بلند
میشود ما بی سلیقه ایم
طلب آب و نان میکنیم تو
خود ای خزانه دار بخششها،
بهترین ها را
برایمان محقق کن
الهی آمین..??

مطلب قبلی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

yasna

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس