*⚖️قضاوت های حضرت علی علیه السلام⚖️*
*داستان دوم2️⃣*
*دو* *مادر?????♀️ و یک فرزند??*
*در زمان خلافت عُمر دو زن بر سر کودکی نزاع می کردند و هر کدام او را خود می خواند، نزاع را به نزد عُمر بردند، عُمر نتوانست این مشکل را حل کند، از این رو دست به دامان* *☀️امیر المومنین علی علیه السلام گردید.*
*☀️امام علی علیه السلام ابتدا آن دو زن را پیش خواند و آن ها را موعظه و نصیحت فرمود اما سودی نبخشید وایشان هم چنان مشاجره می کردند.*
*امیر المومنین علی علیه السلام وقتی این را دید دستور داد اَرهّ ای آوردند. در این وقت آن دو زن گفتند یا امیر المومنین می خواهی با اَرهّ?️ چکار کنی* ⁉️
*فرمودند : می خواهم فرزند را دو نصف کنم برای هر کدامتان یک نصف❗*
*از شنیدن این سخن یکی از آن دو ساکت ماند و دیگر فریاد برآورد « خدا را، خدا را» یا اباالحسن اگر حکم این است که حتما باید دو نیم شود من از حق خودم صرف نظر می* *کنم و راضی نمی شوم عزیزم کشته شود.*
*_آنگاه☀️ امیر المومنین علی علیه السلام فرمود : «الله اکبر» این کودک پسر توست و اگر پسر آن دیگری بود او نیز به حالش رحم می کرد و بدین عمل راضی نمی شد، در* **این موقع آن زن هم اقرار به حق نمود و به کذب خود اعتراف کرد.*
و *به واسطه ی ⚖️قضاوت ☀️علی علیه* *السلام حزن و اندوه از??? عُمر بر طرف گردید و برای آن حضرت دعای خیر** *نمود….*